سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتخاب دهم
گروه سیاسی- ییلاق چیست و قشلاق کدام است؟ آیا خارج از تغییرات جوی و زیست محیطی در سیاست نیز می‌توان به ییلاق رفت و متعاقب آن به قشلاق مراجعت کرد؟ ... اما آیا قدرت و سیاست ییلاق و قشلاق را بر می‌تابد؟ به دیگر سخن آیا سیاستمداران در تغییرات اجتماعی و سیاسی به طرح بندی ییلاقات و قشلاقات سیاسی مبادرت می‌کنند؟
مفروض ییلاق سیاسی و ایضاً قشلاق سیاسی آن است که سیاستمدار هرگاه آب‌وهوای سیاست را مطابق با میل خویشتن نبیند، خود را از مکانی نامطلوب به مکانی مفرح می‌رساند تا در سایه‌ی این رفت و آمدها از گزند حوادث در امان باشد. تهران اما این روزها تابستانی است، از آن روی که هم اکوسیستمش گرم و بعضاً غبارآلود است و هم از حیث سیاست نیز برخی همانند سعید حجاریان «تابستان داغ» را برای پایتخت وعده کرده بودند!
با این حال، به نظر می‌رسد ییلاق و قشلاق وقتی از زیست بوم معنایی خود و نیز زندگی حقیقی مردمان سخت کوش کوه و کمر که در پی دامپروری و کسب و کارند، فاصله گرفته و به حوزه‌ی قدرت و سیاست تسری یابد، از حالت حقیقی و واقعی خود دور افتاده و به صورتی مجازی، تصنعی و دروغین، تغییر ماهیت می‌دهد. چه اینکه مردمان بختیاری و ایلات عشایری، قشقایی و اساساً زاگرسی‌ها و البرزی‌ها وقتی از نقطه‌ای سردسیر به نقاط گرمسیری و یا شکل دیگر آن کوچ می‌نمایند، کاری عبث نمی‌کنند بلکه به کشور سود می‌رسانند. آنها یکجانشینی اختیار نمی‌کنند چون تنبلی و آسودگی با مدنیت پویای ایلاتی در تناقض می‌باشد. اما در خوش بینانه‌ترین طرز تلقی از ییلاق و قشلاق در سیاست، آسودگی و فراغت به ذهن متبادر می‌شود؛ امری که -فراغت از کار- در سنت‌های اسلامی هم مذموم است چه رسد به اینکه سیاستمدار به نوعی از کوچ سیاسی در فصول و برهه‌ای خاص از آب و هوای سیاست مبادرت کند که نه برای آسودگی و آسایش خود که برای آشفتگی و فرسایش محیط باشد. در این صورت، کوچ‌های سیاسی تصنعی حتی از مدنیت ایلاتی هم بدوی‌تر بوده و نه به خوش‌نشینی که به دگم اندیشی منجر می‌گردد. ...به 3 مسیر زیر توجه کنید تا سیاحت سیاسی یک سیاستمدار رمزگشایی شود.

مسیر اول: ایران- تهران- خیابان انقلاب- خیابان فلسطین- حسینیه‌ی امام خمینی- جشن ملی تنفیذ ریاست جمهوری منتخب در حضور حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای رهبر فرزانه‌ی انقلاب اسلامی
مسیر دوم: ایران- تهران- میدان بهارستان- مجلس شورای اسلامی- جشن ملی تحلیف دهمین رئیس جمهوری اسلامی ایران
مسیر سوم: تهران- سوادکوه- زیرآب- بابل- بندپی- منطقه‌ی ییلاقی شیخ موسی- نور- لاویجِ چمستان.

درست دریافتید! فرعی سوم اما غیر از شاهراه اول و دوم است. مسیر اول و دوم مهیای جشن مردم و دولت اسلامی و بلکه امت اسلام است. این در حالی است که مسیر سوم، مسیر فردیت و قهر از ملت است. در اینجا آب و هوای تنفیذ و تحلیف سرشار از عطر معنویت است، به گونه‌ای که اهل حکمت را بی‌نیاز از کوچ ساخته است. شاهراه‌های مسیر اول و دوم آن‌قدر فراخ است که ورود به جاده‌های مالرو و صعب و سخت کوهستان [بخوانید حضور در توده‌های طوفانی و فتنه آلود سیاست] در این موسم بهاری به احدی توصیه نمی‌شود. مسیر تنفیذ از دیرباز تاکنون مسیر تمکین به قانون و رأی ملت بود، به‌خصوص اینکه دولت‌داری در خنکای تنفیذ و تحلیف با انفاس قدسی ولایت امری فقیهی پارسا و نایب الامام(عج) گوارا شده، مشروعیت می‌یابد و امضاء می‌شود.
جشن تنفیذ با درجه‌ای از اهمیت در تاریخ سیاسی انقلاب اسلامی برخوردار بوده و هست که اقشاری از لایه‌های ملت در کنار رجال دینی و سیاسی به‌علاوه‌ی سفرا و نمایندگان ممالک دول خارجه با تعطیلی تمامی کارهای فرعی، خویش را به این مراسم آیینی می‌رسانند و بر شکوه آن می‌افزایند، همانطور که از آن حظ برده و برای فردای خویش مدد می‌جویند. اما یک سیاستمدار در چنین مقطعی از خود نوعی تشخص بروز می‌دهد تا ابهت این مراسم آیینی را درهم بشکند. گویا او از محمول تنفیذ و تحلیف دل خوشی ندارد، اما تنفیذ و تحلیف در ادبیات ساختاری انقلاب اسلامی آن‌قدر مهم بود تا ملت از او مطالبه کند که وی آن احساس تشخص را از خویش دور کند. به هر روی عالیجناب بخواهند و نخواهند مسیر سوم فی حد ذاته شگفتی ساز است. شگفتی نه از آن روی که مراسم آیینی چیزی کم داشته و با کاستی‌ای روبرو شده باشد، زیرا قانون اساسی ملت بزرگ ایران را پیشاپیش مستظهر به عبور از پدیده‌ی موهوم قحط الرجالی نموده و اندازه‌های این جشن‌های ساختاری و آیینی را نشان داده و نیز وزانت و ابهت میزبانان آن را نیز فراتر از قهر و اخم سیاستمداران ذینفوذ ترسیم و تصویر کرده است، بلکه شگفتی و تحیر از آن روی که یک سیاستمدار که حتماً در زمره‌ی خواص کشور می‌باشد، برای نخستین بار در تاریخ انقلاب اسلامی هنگامه‌ای که همه‌ی اذهان به نقطه‌ای تاریخی متمرکز شد، از ییلاق و تفرجگاهی سر در آورد که خارج از شاهراه‌های تنفیذ و تحلیف بود. اکنون بحث بر آن نیست که در قبولی یا مردودی این فرد از طایفه‌ی خواص موضوع گفته شده حکمی صادر شود اما این حق برای خوانندگان گرامی محفوظ است تا پس از رصد کردن 3 مسیر ذکر شده در این گفتار، حُکمی در تراز این سیاستمدار صادر کنند.

...امروز یازدهم مرداد هشتاد و هشت است! یک روز ما قبل مراسم آیینی تنفیذ و متعاقب آن تحلیف! گروهی پیشرو امنیتی و لجستیکی‌ از تهران خارج می‌شود! پیشقراولان آقای سیاستمدار مسیر سوادکوه را می‌پیمایند و به قصد کنترل نقطه‌ای کوهستانی در بابل عزیمت می‌کنند. موضوع با مسئول سابق امنیتی مازندران؛ کیومرث نیاز آذری که اکنون مدیر دانشگاه آزاد ساری است، چک می‌شود. اکنون همه چیز برای قهر از تهران آماده است. من قهر می‌کنم، پس هستم! سیاستمدار حرکت می‌کند. سوادکوه، زیرآب و اکنون منطقه‌ی کوهستانی «رجه» که عنوان شهرک صنعتی را نیز با خود یدک می‌کشد، زیرپای هاشمی رفسنجانی است. اهالی رسانه می‌گویند او تهران را به قصد خاصی اما به مقصدی نامعلوم ترک کرده است. اما مگر می‌شود به دیار علویان طبری وارد شد، به گونه‌ای که علویان طبرستان از آن بی‌خبر باشند. توده‌ی اصولگرا و آگاهان منطقه در حیرتی سخت فرو می‌روند و از بانیان این سیاحت شگفت زده‌اند که از چه روی، برخی افراد انگشت شمار این دیار در میزبانی افراط می‌کنند و در برابر جشن امت و رهبری در تنفیذ و تحلیف تهران، سفره‌ای در کوهستان گسترانیده‌اند؟! او پیش‌تر از روز مبعث نیز با تهران قهر کرده بود اما به‌جای کوهستان، به علی ابن موسی الرضا پناه برده بود. داخلی‌ها و خارجی‌ها مرتب ضریب القای این قهر و ییلاق و قشلاق سیاسی را بیشتر می‌کنند. اینجا «رجه» است. همسر، پسر و دختر سیاستمدار او را همراهی می‌کنند. قریب به 40 محافظ، امور امنیتی آنها را تدارک می‌کنند. یک‌دستگاه آمبولانس و یک‌دستگاه اتومبیل حاوی مواد خوراکی این سیاست ییلاقی را همراهی می‌کنند. «رجه» به‌عنوان نقطه‌ رهایی گردش میدانی سیاستمدار انتخاب شد.
گفته می‌شود یک روز قبل از تنفیذ، عالیجناب کوچک؛ جاسبی در این مکان با هاشمی رفسنجانی دیدار می‌کند. رئیس دانشگاه آزاد ساری و یکی دیگر از هم قطاران او نیز به دیدار ایشان می‌شتابند. اینجا خبری از تنفیذ نیست. حاج آقا پس از ساعاتی به منطقه‌ی کوهستانی «شیخ موسی» عزیمت می‌کند. شیخ موسی منطقه‌ای ییلاقی در بابل است. شیخ موسی در ایام تعطیل، شاهد حضور افراد خاص در خود بوده و در مابقی ایام عموماً غیر مسکونی می‌باشد. 15 نفر از مردم منطقه بر این میهمان سیاستمدار وارد می‌شوند. حاج آقا به هر یک، اسکناسی 2 هزار تومانی عیدی می‌دهد. اهالی فقیر و مقیم لب به شکوه گشوده و می‌گویند راه نداریم و می‌شنوند از همان کسی که به او رأی دادید، بخواهید تا برای شما بسازد و جاده بکشد.

حاج آقا در منطقه‌ی کوهستانی لفور به دهکده‌ی «اسب‌خنی» پای می‌گذارد. اسب‌خنی، روستای کوهستانی قبیله‌ی رئیس سابق اطلاعات مازندران، کیومرث نیاز آذری (رئیس دانشگاه‌ آزاد کنونی ساری) است. کیومرث، حاج آقا را به «درزی کلا» می‌برد و به افتخار او میزبانی ناهار را ترتیب می‌دهد و به این ترتیب، آیین تنفیذ سپری می‌شود. تحلیف که فرا می‌رسد گروه حاج آقا منطقه‌ی کوهستانی رجه در بابل را به قصد منطقه‌ی لاویج چمستان در شهرستان نور ترک می‌کند. توقف چهار، پنچ ساعتی در اینجا، انسان را از اخبار مراسمات ملی تهران دور می‌کند. حاج آقا ناهار را در دامنه‌ی ارتفاعات برخوردار از چشمه‌های آب گرم صرف می‌کند و ساعاتی بعد، دوباره به آسایشگاه کوهستانی بابل مراجعت می‌کند.

با اینکه قضاوت را بر عهده‌ی مخاطبان ارجمند گزارده‌ایم اما نیک می‌دانیم که برخی خواص باید از بعضی تشخص طلبی‌ها به نفع ملت و دولت اسلامی دست کشند و خود را در دریای عظیم ملت مستغرق یابند چه اینکه قدرت و سیاست در نظام اسلامی هیچ‌گاه آسایش نمی‌یابد، آسوده نمی‌گردد و ییلاق و قشلاق بر نمی‌دارد. وانگهی رجال و خواص باید مستحضر باشند که دوام و بقای انقلاب اسلامی هرگز مستظهر و قائم به افراد نیست بلکه به قدرت قاهره‌ی خدای بزرگ و پیوند پر برکت امام و امت در نظام دینی ابتنا یافته است.

  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده در  دوشنبه 88/5/19ساعت  8:17 عصر  توسط چند طلبه و دانشجو 
      نظرات دیگران()

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    نیت شوم موسوی خوئینیها، خاتمی، مهدی هاشمی... از زبان فرمانده سپا
    سیر تا پیاز سفر شمال هاشمی هنگام مراسم تنفیذ و تحلیف
    بررسی شیوه جدید براندازی: 1. انقلاب گل رز در گرجستان
    توجیهات آبکی احمدی نژاد در مورد سه عزل
    چرایی انتقاد خبرگان از مواضع هاشمی نسبت به رهبری
    پناهیان: دوران تحمیل مسائل به رهبری گذشت
    باز هم استعفای یکی دیگر از دلسوزان احمدی نژاد
    ادامه انحرافات هاشمی و عدم حضور در مراسم تنفیذ
    پنجشنبه، دومین جلسه دادگاه متهمان آشوبها
    رسایی: بهزاد نبوی، تاجزاده وابطحی دست دومند؛پدران معنویشان رامحا
    رفتار جالب روزنامه های مختلف در قبال خبر دادگاه کودتا چیان
    چوپانی: تهمت نمایشی بودن دادگاه جرم است
    اعترافات متهمین به آشوب: هاشمی هم بود!
    توطئه اطرافیان احمدی نژاد
    انکار روز روشن
    [همه عناوین(238)]